خاطرات یک دیوانه

  • ۰
  • ۰

حالم دیگه از این زندگی بهم میخوره دوس دارم کلیه مو بفروشم برم ی گوشه دنیا تنها زندگی کنم حالم از دیدن نعشگی خماری دیگه بهم میخوره فقط سه روز خونه م ولی همین سه روزم برام جهنمه غلط کردم اومدم کاش همون سر کار می موندم حالم از خونه بهم میخوره از بابک از دیدن قیافه حال بهم زنش از دیدن استخونای بد ترکیبش که از زیر پوست بیرون زده از دندونای زردش از مو های ژولیده ی بلندش از بود تعفن سیگارش از نگاهای چندش آورش حالم بهم میخوره ای کاش مامان بابام منو فروخته بودن به اون خانواده هیچ وقت بخاطر مخالفتش نمی بخشم مامانمو منو نگه داشت که اینجوری عذابم بده امروز وسط درس خوندن زنگ زده پول میخواد برا امین فقط به فکر پسراشه نمیگه دختر بد بختم از کجا پول بیاره اصن به فکر من نیس...هیچکس منو دوس نداره 

  • ۹۵/۱۰/۲۸
  • reyhane yusefi

خسته شدم

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.